چشم انداز
چشم انداز
عـکس ها و شعر و مطالب منتخب

 

برژوازی

بورژوازی (به فرانسوی: Bourgeoisie) یکی از دسته‌بندی‌های مورد استفاده در تحلیل جوامع بشری است. این واژه به دستهٔ بالاتر یا مرفه و سرمایه‌دار در جامعه اطلاق می‌شود. این دسته قدرت خود را از استخدام، آموزش و ثروت به دست می‌آورند و نه لزوما از پرولتاریا قرار می‌گیرد. درجامه سرمایه‌داری این واژه معمولاً به دسته‌های مالک اطلاق می‌شود

نحوه بوجود امدن برژوا و تاریخ بورژوازی

آیا تاکنون به این فکر افتاده اید چرا از میان شهرهای بزرگ اروپا یک رودخانه بزرگ عبور می کند. شهرهای لندن، پاریس، وین، برلین و ... همگی دارای رودخانه ای بزرگ هستند. شهرهای بزرگی در اروپا هستند که پسوند بورگ، بورژ و یا بریج (Bridge) به معنای پل، دارند. یعنی اینها شهرهایی هستند که در کنار پل ساخته شده اند.  با مطالعه تاریخ اروپا در می یابیم که تمدن اروپایی پس از قرون وسطی  از کنار همین پلها آغاز شده است. 
اروپای قرون وسطی بسیار عقب مانده و ملوک الطوایفی بود. به  دلیل آب و هوای مساعد در گوشه و کنار این قاره حکومتهای پادشاهی محلی کوچک و بزرگ حکومت می کردند. پادشاهان و اشراف تمام قلمرو خود را ملک شخصی خود دانسته و مردم را در حد برده و رعیت جزء تصور می کردند. معمولا رودخانه های بزرگ مرزهای این حکومتها را تشکیل می دادند که می توانستند از کنار ساحل آنها از قلمرو خود دفاع نمایند. مثلا کشور بریتانیا متشکل از دوازده حکومت کاملا مجزا بود که به آنها بارو می گفتند. ملکه ویکتوریا توانست این دوازده کشور را متحد کرده و کشور بریتانیا را بنیانگذاری کند. 



قدرت دیگری در کنار پادشاهان وجود داشت که همواره باعث آزار آنها بوده و قدرت آنها را محدود می کرد. کلیسای کاتولیک بود انها نیز برای خود حکومت عریض و طویلی داشتند که مانند پادشاهان عمل میکردند و با قدرت نظامی و مالی خود به حکوت مطلق العنان خود در قالب مسیحیت ادامه می دادند. وجود قدرت و ثروت در سازمان کلیسا باعث فساد رهبران آن شده بود و با ترویج عقاید خرافی و دگم و مبارزه با تفکرات جدید، از مذهب مسیحیت چهره ای خشن، ضد علم و دنیاطلب ساخته بود. 



در این میان تجار و پبله وران جزئی بودند که با انتقال تولیدات هر حکومت محلی به حکومت محلی دیگر نیازهای دو طرف را تامین می کردند. آنها برای انتقال مال التجاره خود مجبور بودند همه روزه از پلهایی که روی رودخانه های مرزی ساخته شده بود عبور کنند. با گذشت زمان عده ای در کنار این پلها ساکن شدند و بازارچه هایی را تاسیس کردند. این بازارچه ها محصولات پیله وران را در میان راه خریده و آنها را از پیمودن راه تا کشور مقصد بی نیاز می کردند. این محصولات توسط بازرگانان مقصد در نیمه راه خریداری شده به کشور خود برده می شدند. این ایده جدید تجاری باعث ثروتمند شدن صاحبان این بازارچه های محلی کنار پل شد.  با رشد ثروت این افراد کم کم شهرهای جدیدی خارج از حیطه قلمرو کلیسا و پادشاهان در کنار پلها بوجود آمد. با گسترش این شهرها، طبقه جدیدی در در اروپای قرن چهاردهم میلادی به بعد بنام بورژوا بوجود آمد. بورژواها قشر ثروتمند شهرنشین تازه به دوران رسیده ای بودند که علیرغم ثروت زیاد، از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نبودند و همواره مورد تحقیر اشراف واقع می شدند. 

تاریخ بورژوازی به مفهوم دقیق آن به توسعه شهرها در اروپای غربی و مرکزی در قرون وسطی باز می‌گردد. از نظر تاریخی بورژوازی در اروپا در قرن یازدهم و در نتیجه منازعه بازرگانان و افزارمندان سازمان‌یافته در درون اصناف با زمین‌داران پدید آمد. نتیجه این کشمکش پیدایش شهرهای خودمختار (Burgh) و اصناف مستقل از طبقه اشراف (Burgher) بود. این شهرها دارای شورای نمایندگان منتخب و دستگاه قضایی مستقل و زندگی صنفی و تجاری نیرومندی بودند. بر اساس شواهد موجود شهرهای جدید اروپایی نخستین‌بار در منطقه راین در غرب فرانسه و در اسپانیا و احتمالا در اروپای مرکزی شکل گرفتند. طبقات بازرگان و افزارمند و نیز اشراف مقیم شهرهای جدید به طور کلی بورژوا (Bourgeois) خوانده می‌شدند. با رشد تجارت و شهرهای تجاری در اروپا بورژوازی به‌عنوان مظهر ترقی و عقلانیت پدیدار شد.

در تاریخ اجتماعی اروپا نیز، بورژوازی از مفاهیم اساسی است که از زمان کارل مارکس (Karl Marx: 1818-1883) به بعد، توسط عده‌ای به معنای "طبقه حاکمه جامعه سرمایه‌داری" مطرح شد. طبقه در اندیشه مارکس مجموعه‌ای از اشخاص است که در سازمان تولید کارکرد یکسانی را انجام می‌دهند. توضیح اینکه انسان‌ها در جامعه زاده می‌شوند و جامعه "روابط مالکیت" را پیش از زاده شدن آن‌ها تعیین می‌کند. این روابط مالکیت به نوبه خود به پیدایش طبقات گوناگون اجتماعی می‌انجامند. بدین‌گونه در یک جامعه سرمایه‌داری طبقه حاکمه، یعنی طبقه سرمایه‌داران و "مالکان وسایل تولید" که به نام بورژوازی (به‌عنوان یک طبقه غیرمولد)  شناخته می‌شدند، ارزش اضافی حاصل کار طبقه کارگر (طبقه مولد) را تصاحب می‌کرد.

اما به طور کلی مفهوم بورژوازی در طول تاریخ دستخوش تحولاتی شده است. به طوری که از طرف عده‌ای دیگر، مفهوم ویژه و دقیق آن به طبقه‌ای از مردم در تاریخ اجتماعی اروپا اطلاق شده که دارای ویژگی‌های ایدئولوژیک و فکری خاصی بودند. این طبقه در مقابل اشرافیت قرار داشت. بدین‌سان بورژوازی صرفا یک مقوله اجتماعی و اقتصادی نبود بلکه عمدتا با توجه به ویژگی‌های فرهنگی، ایدئولوژیک و سیاسی‌اش شناخته می‌شد. بنابراین به نظر می‌رسد که مفهوم بورژوا از مفهوم طبقه حاکمه سرمایه‌داران فاصله می‌گیرد به طوری که در طی سال‌های اولیه انقلاب صنعتی بورژوازی سرمایه‌داران طبقه متوسط بودند یعنی گروه بین دهقانان و کارگران از یک طرف و زمین‌داران سنتی و اشراف از طرف دیگر.

 

 

خانواده های بورژوازی

خانواده‌های بورژوازی از درآمد ثابتی مانند اجاره، سود سرمایه یا سهام برخوردار بودند. در این خانواده‌ها جدایی کامل زندگی و شغل وجود داشت و خانه از محل کار (مثلا کارگاه‌های کوچک صنعتی) کاملا متمایز بود. بنابراین امکان دور نگهداشتن زن و کودکان از درگیری‌های اقتصادی و مادی ایجاد شد و خانه تبدیل به مکان خصوصی شد که در آن صمیمیت و محبت و احساسات فردی اهمیت پیدا کرد. برخلاف خانواده‌های کارگری، خانواده‌های بورژوازی از لحاظ اقتصادی تامین بودند و هرچند مردان نان‌آوران خانه بودند اما مانند مردان خانواده‌های کارگر ساعات زیادی کار نمی‌کردند. در خانه‌های بورژوازی، فضای عمومی برای بودن اعضای خانواده با یکدیگر و همچنین فضاهایی خصوصی برای هریک از اعضای خانواده به وجود آمد و این نوع ساختمان برای اولین‌بار در خانواده‌های بورژوا رایج شد که در آن هم تجمع خانوادگی مورد تشویق قرار می‌گرفت و هم بر فردیت افراد از طریق اتاق‌های خصوصی اهمیت می‌داد. در این شرایط از آنجا که بسیاری از کالاها در بازار به فروش می‌رسید و زمانی برای تهیه آن‌ها در منزل مانند گذشته صرف نمی‌شد، زنان فعالیت کمتری برای انجام دادن داشتند و به‌جای آن تربیت، رسیدگی به کودکان و تفکر درباره نحوه تربیت آن‌ها مشغله اصلی زن‌ها شد.

 

خرده ‌بورژوا

معمولا منظور از خرده‌بورژوازی طبقه‌ای است که در جامعه سرمایه‌داری در فاصله میان طبقات بورژوازی و کارگر (پرولتاریا) قرار دارد. یعنی؛ همان طبقه متوسط سنتی، که شامل دارندگان وسایل تولید کوچک، مانند افزارمندان و پیشه‌وران می‌شود که گرچه همانند سرمایه‌داران بخشی از وسایل تولید را در مالکیت خود دارند اما طبقات دیگر را استثمار نمی‌کنند. خرده‌بورژوازی غیرمولد نیست و خود در فرایند کار و تولید شرکت دارد و از لحاظی مورد استثمار بورژوازی بزرگ نیز واقع می‌شود. خرده‌بورژوازی در اوایل توسعه سرمایه‌داری گسترده‌ترین طبقه اجتماعی بود، لیکن این طبقه با تمرکز سرمایه در دست بورژوازی بزرگ رو به ضعف گذاشت و در جامعه سرمایه‌داری پیشرفته به طبقه کوچکی تبدیل شد. مارکس در ابتدا استدلال می‌کرد که خرده‌بورژوازی سرانجام در درون طبقه کارگر جذب و حل خواهد شد اما ویژگی شاخص خرده‌بورژوازی این است که به علت ترس از دست دادن سرمایه کوچک خود نمی‌تواند با کارگران متحد شده و بر ضد بورژوازی انقلاب کند. اگر هم بتواند جنبشی در این زمینه ایجاد کند، تا آخر راه انقلابی باقی نمی‌ماند و در بین راه دچار تزلزل شده و به بورژوازی می‌پیوندد. خرده‌بورژوازی همواره از بورژوازی بالاتر از خود و همین طور از جنبش نظام‌مند کارگران پایین‌تر از خود احساس تهدید می‌کنند. ضمنا در زمان بحران احتمال بازگشت به طبقه‌ای که از آنجا نشأت گرفته‌اند را دارند. مثلا خرده‌بورژوازی که دارای پیشینه کارگری بوده‌اند به طبقه کارگر و آن‌‌هایی که دارای سابقه بورژوازی‌اند به طبقه بورژوازی خواهند پیوست.

 

آگاهی طبقاتی و نابودی بورژوازی

مارکس معتقد بود که در جامعه سرمایه‌داری که دارای سه طبقه بورژوا (سرمایه‌دار)، خرده‌بورژوا و پرولتاریا (کارگر) است، طبقه کارگر بعد از مدتی به منافع مشترک خود و استثمار خود توسط بورژوازی آگاه شده و با سرمایه‌داری به مبارزه برخواهد خاست و بورژوازی را از بین خواهد برد. خرده‌بورژوازی به دلیل موقعیت ساختاری مبهم نمی‌تواند آگاهی طبقاتی را در خود بپروراند. بورژوازی نیز می‌تواند به آگاهی طبقاتی برسد اما در بهترین حالت فقط می‌تواند رشد سرمایه‌داری را به عنوان یک پدیده خارجی که خود در آن نقشی ندارد، درک کند. اما طبقه کارگر گنجایش پروراندن آگاهی طبقاتی راستین را دارد و می‌تواند خالق سرنوشت خویش باشد و در نتیجه بورژوازی را در موقعیت دفاعی قرار می‌دهد. پس از چنین حرکتی در میان کارگران و با از میان رفتن جامعه سرمایه‌داری، جامعه بی‌طبقه شکل می‌گیرد که منظور مارکس از این جامعه آن نیست که همه نابرابری‌ها از بین خواهد رفت، بلکه این است که جوامع دیگر به یک طبقه کوچک که قدرت اقتصادی و سیاسی را در انحصار خود دارد و توده عظیم مردم که از ثروتی که حاصل کار آن‌هاست سودی نمی‌برند، تقسیم نخواهد شد. نظام اقتصادی تحت مالکیت اشتراکی درخواهد آمد و یک نظم اجتماعی مساوات‌گرایانه و همراه با مشارکت همه مردم ایجاد خواهد گردید

 

 

بورژوازی در ایران

در ایران پیدایش و گسترش بورژوازی ملی با دو مانع و مشکل اساسی روبرو بود:

الف) شرایط درونی جامعه؛ که عبارت بود از ثبات و پایداری نظام فئودالی (ارباب-رعیتی)، ویژگی‌های سیاسی این حکومت فئودالی که پایگاه اصلی سرکوبی‏ نهضت‌های اجتماعی و مانع اساسی توسعه و پیشرفت صنایع ملی و در نتیجه تضعیف بورژوازی‏ صنعتی کشور بود.

ب) شرایط بیرونی؛ یعنی استعمار دول خارجی به‌ویژه انگلیس و روس، که ویژگی‌های‏ آن عبارت است از: غارت و چپاول نه‌تنها مواد خام و منابع طبیعی کشور، بلکه به دست‏ آوردن حداکثر سود از ایجاد بازار برای فروش کالاهای خود. این عوامل اسباب ورشکست‏ شدن صنایع ملی را فراهم آورد و در نتیجه بورژوازی ملی، به‌ویژه بخش صنعتی آن را ضعیف‏ کرد و سرانجام سبب وابسته کردن سرمایه‏های ملی به نظام سرمایه‏داری جهانی و قدرت‌های‏ استعماری شد.

بنابراین فقدان شرایط طبیعی برای توسعه بورژوازی ملی و اوضاعی که در نتیجه افزایش‏ دایمی نفوذ سرمایه‏های خارجی و تسلط مناسبات فئودالی ایجاد شده بود اقتضا می‏کرد که‏ بورژوازیِ موجود، سرمایه‏های خود را در تولید محصولات کشاورزی مانند پنبه، تریاک و غیره‏ -که در بازارهای جهانی تقاضاهای زیادی برای آنان بود- به کار اندازد. بنابراین در نتیجه تسلط بانک‌های خارجی، منابع بورژوازی نوخاسته ایرانی ابزار قدرتمند سیاست‏ استعماری شد و در تولید مواد خام کشاورزی، که برای صنایع کشورهای سرمایه‏داری لازم‏ بود به کار گرفته شد. اما سرانجام بعد از تغییراتی که در شرایط سیاسی و اجتماعی در طی زمان ایجاد شد، در سال‌های پیش از انقلاب 1357، در ایران بورژوازی صنعتی بزرگ به نیروی بانفوذی در سیاست و حکومت ایران تبدیل شد اما پس از انقلاب با فرار بعضی از سرمایه‌داران، بسته شدن برخی کارخانه‌ها، کاهش میزان تولید داخلی، ملی شدن برخی صنایع خصوصی عمده، بورژوازی صنعتی دوباره رو به افول رفت و در عوض سرمایه‌داری تجاری و سنتی نقش مسلط یافت. در نتیجه نقش بازار سنتی در سیاست ایران افزایش چشمگیری یافت.

 

خرده‌بورژوازی در ایران

در ایران در طی قرن بیستم خرده‌بورژوازی یکی از نیروهای قابل ملاحظه در دوره‌های بحران و شورش و انقلاب بوده است. خرده‌بورژوازی در ایران عمدتا از نیروهای سیاسی سنتی به‌ویژه علما و روحانیون حمایت کرده و همواره دارای گرایش مذهبی بوده‌اند. برخی احزاب سیاسی مانند فداییان اسلام و مجاهدین اسلام در دهه 1320 از حمایت خرده‌بورژوازی برخوردار بوده‌اند. خرده‌بورژوازی از اواخر قرن نوزدهم یکی از پایگاه‌های اجتماعی عمده واکنش بر ضد نفوذ اقتصادی، فرهنگی سرمایه‌داری غرب در ایران به‌شمار می‌رفته و از جنبش‌های فرهنگی، اقتصادی و مذهبی مانند جنبش تنباکو و انقلاب مشروطه حمایت کرده است. به علاوه خرده‌بورژوازی را باید یکی از پایگاه‌های عمده جنبش سیاسی اسلام در ایران دانست که از اواخر قرن نوزدهم در مقابل نفوذ غرب تکوین یافت.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:برژوا,سرمایه داری,سوداگران,برژوازی,پرولتاریا,Bourgeoisie, توسط alimy